ژوانژوان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

ژوان اجابت یک دعا

روزهای ماه ۱۳ با تاخیر

1393/6/12 11:56
نویسنده : مامی
284 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان، من مامان بدقولی نیستم دختر نازم فقط وقت نمیکنم که بیام و بنویسم، شما توی سیزده ماهگی راه افتادی و الان نسبتا خوب راه میری، حرفای زیادی میزنی، جمله دو کلمه ای میگی و اون اینه بابا بیا، ماما بیا، دایی بیا، بریم و میگی ب اییم، هرچیزی و که بسته بندی باشه یا درب دار باشه و باز شدنی باشه میگی باس، مثل خوراکی ها ، در خودکار، مداد، ریمل و ... نانای کردن هم که خوب بلدی و تا آقاجون و میبینی میگی نانا یعنی بغلت کنن و آهنگ بزارن تا تو برقصی، البته روی زمین هم خودت میرقصی و دور میزنی،باز دوباره سرما خوردی و شنبه بردمت دکتر ۸ شهریور بهت دیفن و کتوتیفن داد با شیاف استامینوفن و‌قطره رینوسالتین، خداروشکر اینبار تب نکردی و نداری فقط بینیت کیپ شده و موقع شیر خوردن و خوابیدن نمیتونی خوب نفس بکشی اما داروهاتو میدم بهتری،خودکارو بر میداری و روی پاهات و دستات و مبلای خونه ،لباس مامانی و... خط خطی میکنی و یکبار ابرو توی آسمون بهت نشون دادم و از اون موقع هروقت ابر میبینی توی آسمون میگی ابر، کلید رو میگی دیدید، کلمات زیادی رو میگی اما الان حضور ذهن ندارم همشو بنویسم، امشب هرچی و که میگی رو یادداشت میکنم و توی یک پست میزارم، راستی دیشب خریدامون از ترکیه رسید و کاپشنی که برات خریدم خیلی خوشگله، دیشب تنت کردم و دیگه درش نیاوردی ومیگفتی دردر، هم با دایی امیر رفتی دردر ،هم با آقاجون، بالاخره ب زحمت درش آوردم.عاااااااشقتم مامان جون.وزنت خیلی زیاد نشده اما بیشتر دندونات دراومده حتی دندونای نیش بالا!!! راستی یادم رفت بگم ۲۵ مرداد عروسی عمو رضا بود که اون شب همش گریه کردی و از بغل من بغل هیچکسی نرفتی، وقتی ازت میپرسم منو دوست داری میگی بلهههههههههه، میگم جی جی میخوای میگی بلههههههه‍ه به نوشابه میگی بوبابلبخند

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)