۱۱ ماهگی

سلام دختر نازم، دیروز ۱۱ ماهه شدی عزیز دلم، دیروز داشتم مینوشتم اما یکدفعه اینترنت قطع شد و همه ی نوشته هام رفت.اشکالی نداره، این روزهای تو داره با شیطونیات شیرین تر میشه و من هر روز  عاشق تر، توی این یک ماه کارای جدیدی یاد گرفتی که برات مینویسم، بیشتر کلمات رو میتونی بگی اما ب زبون خودت،موهاتو‌شونه میکنی، کلیپس منو بر میداری میگیری پشت موهات میگی به، بهت میگیم الو کن گوشی رو میگیری دم گوشت میگی ااااووو،از هرجایی ک بتونی میگیری و میایستی،از پاهای هر آدمی که نزدیکت باشه تا میز تلویزیون، جاکفشی، در اتاقی که بسته باشه و.....با آهنگ های مورد علاقت میرقصی، بهت میگیم الکی بخند الکی میخندی، بهت میگیم الکی گریه کن الکی گریه میکنی،‌قربون این شیرین کاریات برم من،کفش و لباست رو مبشناسی، لب تاپ رو دوست داری و اگه کسی بخاد کارکنه باید بره یه جایی ک تو نباشی چون اگه ببینی دیگه نمیزاری کسی دست بزنه و تو باید بری روش و برات آهنگ بزارن

چایی رو میگی تایی،صابون رو میگی باااابو ، و.... بیشتر کلماتی که میگی توش ب داره.من و بابایی دیروز ب مناسبت ۱۱ ماهه شدنت یک عینک و حلقه هوش برات گرفتیم،چون داریم خونمونو عوض میکنیم و جا بجا میشیم ،شمارو پیش مامان پری گذاشته بودیم، دفعه ی بعد سه تایی باهم میریم خرید، دایی علی هم ک دیروز از تهران اومده بود برات یک کفشدوزک بزرگ موزیکال قشنگ آورده بود،دستش درد نکنه.