۱۲ بهمن
سلام دختر قشنگم، ببخشید که اینقدر دیر شروع کردم ب نوشتن انشاا... از امروز دیگه سعی میکنم زود ب زود آپ کنم، آخه همین که باید با لبتاپ کانکت میشدم برام سخت بود اما باباجون برام یه تبلت خریده و من میتونم راحت تر بیام و وقتی تو بغلم هستی هم باهم اینکارو انجام میدیم اما الان لالا کردی .مطلبی ک دیروز نوشتم پاک شد برای همین توی همین پست مطالب دیروز رو هم میزارم.دیروز که جمعه بود باباجون سرکار بود وما چون تنها بودیم آقاجون اومدن دنبالمون و ما اومدیم خونشون و باباجون تا امروز ظهر سرکار،منم امروز صبح باید میرفتم کلاس که با بدقولی خاله مرضی(زن عمو رضا) نرفتم.امروز ظهر اومدیم خونه ی خودمون،قطره ی آهن و آد رو امروز خوب خوردی،از ۲۸ دی که بردمت بهداشت برای چکاپ واسه اینکه خوب وزن نگرفته بودی،( ۱۳ دی که برای واکسن ۶ ماهگی رفته بودیم گفت ۲ هفته بعد ببرمت) که بازم وزنت زیاد نشده بود و تا الان فقط ۲۰۰ گرم اضافه کردی.۲۶دی رد دندونت رو من و بابایی دیدیم البته شب قبلش مامان پری گفت که دخترم داره دندون میاره و همینطوری شد و الان یه دندون سفید خوشگل توی دهنت داری و منتظر دومیش هستیم و توی همین روزا آش دندونی عروسک نازم و درست میکنیم.ژوان قشنگم خیلی دوستت دارم.