اولین پست سال دوم زندگی عشقم
سلام مامانی عشقم، نفسم، تولدت رو جمعه ۱۳ تیر خونه خودمون ، خودمونی برگزار کردیم و من خودم برات لباس زنبوری درست کردم و کیک تولدت هم عدد ۱ بود با طرح زنبوری و تو یک زنبور کوچولوی ناز شده بودی، اون شب هرکاری کردیم که دامنتو بپوشی و عکس بگیریم دوست نداشتی و نذاشتی تنت کنم مامان جون اما با همون تاپ زنبوری و ساپورت مشکی خیلی خوشگل و ناز شده بودی، مهمونامون آقاجون و مامان پری و دایی امیر بودن و مادر بزرگت و عمه جونت با دختر گلش و فرنیا جون و مامان و باباش.من و بابایی برات یک تاب موزیکال گرفتیم که خیلی هم دوستش داری و همش میگی باب باب یعنی تاب تاب و توی همون تاب هم میخوابی، بقیه ی هدیه هات هم نقدی بود فقط فرنیا جون برات یک عروسک خوشگل آورده که اونم دوست داری و همش میخوای آهنگشو گوش بدی.بابا حامد این جمعه رفت بندر عباس و فردا قرار بیاد، تا آخر هفته هم مرخصی داره و پیش ماست، هوووررااااا خیلی خوشحالیم، باباجون دیشب زنگ زد و گفت برات یک جفت کفش خریده و لاک پشت شندرمن.ازت متشکریم باباجووون.هنوز راه نمیری ولی فکر کنم میز تلویززیون خونه آقاجون رو روزی هزار بار میری بالا و از این طرف میز ب اون طرف. روی پاتدمیتونی چند دقیقه ای وایستی و میرقصی اما راه نمیری فعلا.عاشششقتم.